سخنرانى خامنه اى در سالروز مرگ خمينى شباهت زيادى دارد به سخنرانى او در نماز جمعه ٢٩ خرداد ٨٨. در ماههاى گذشته بعد از پادرميانى "عقلاى نظام" نتيجه اين شد که موسوى، خاتمى، کروبى و رفسنجانى بارها به اصل نظام٬ قانون اساسی و ولايت فقيه بعنوان رکن رکين اين قانون قسم خوردند و دولت سوپر مستعجل احمدى نژاد را برسميت شناختند. اما اين تکريم به خامنه اى در مسير "راه بدون بازگشت" صرفا وقفه اى کوتاه ايجاد کرد. وقفه اى که طى آن سران مخالفين دربارى حکومت توانستند جانشان را حفظ کنند. در ايندوره البته تعرض به بدنه و تشکيلاتهاى اين جناح بيوقفه ادامه داشت. ترور وابستگان اين جناح٬ دستگيرى فعالين شان٬ بستن روزنامه ها و مجارى تبليغاتى شان٬ تلاش براى انحلال احزاب حکومتى مانند مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامی ادامه داشت.
دراين فاصله البته تيغ حکومت عليه مخالفين حکومت اسلامى تيزتر شد. دستگيرى دانشجويان و فعالين کارگرى و فعالين سياسى بيوقفه ادامه داشت. اعدام زندانيان سياسى شروع شد. بجز ليست زندانيان سياسى منتظر اعدام در همين هفته حکم اعدام دو زندانى سياسى ديگر بنامهاى محمد امین آگوشی و احمد پولاد خانی صادر شده است. ارتش ضد زن اسلامى در خيابانها و محلات به جان زنان معترضى افتاد که شيشه عمر حکومت اسلامى را ميخواهند بر زمين بکوبند. با اينحال وضعيت نه فقط به نفع جمهورى اسلامى تغييرى نکرده است بلکه اوضاع ملتهب تر شده است. نه موسويها از ترس نارضايتى شديد در جامعه ميتوانند تماما تسليم شوند و نه تبليغات پوچ حکومتى مبنى بر "اقتدار جمهورى اسلامى" توانسته به خامنه اى دلگرمى بدهد. تئورى "مقابله با جنگ نرم" نيز ظاهرا کارساز نبوده و نهادهاى اطلاعاتى و امنيتى راجع به "موج دوم فتنه" و خطر شورش کارگران و گرسنگان خبر ميدهند.
دوباره همه چيز سرجاى اولش برگشت و بناچار همان مسير قبلى بايد با سرعت بيشترى ادامه يابد. اينبار تاکتيک خامنه اى و جناح راست٬ درست مانند دوره دو خرداد٬ مصادره سمبلها و عبارات حريف است. موسوى و کروبى و شرکا در چهارچوب حکومت تنها ميتوانستند حول بازگشت به خمينى مانور دهند. در عين حال خط در ميان عملکرد خمينى و خودشان را در قتل عام و جنايت روتوش ميکردند. اما جناح راست اينبار از "قاطعيت امام" عليه "ضد انقلاب" و اعدامهائى که بدستور خمينى صورت گرفت سخن راند. خود را خمينى چى تر از هر کسى خواند و اعلام کرد که اتفاقا آنها رهرو راستين خمينى هستند. اين سياست به بندبازى موسوى و کروبى مجال زيادى نميدهد همانطور که مدنى چى شدن جناح راست در دوره دو خرداد خاتمى را در سه کنج گذاشت.
اما مضحکه سالروز مرگ خمينى شاخص خوبى براى درک موقعيت کل رژيم اسلامى است. خمينى خط قرمز اين حکومت بود که در تظاهراتهاى ١٣ آبان به بعد پوسترهايش توسط مردم به آتش کشيده شد. نکته اينست که خامنه ايها در مزار خمينى و در سالروز مرگش ناچارند عليه "يادگار امام" شعار دهند٬ از سخنرانى اش جلوگيرى کنند٬ و خود خامنه اى شمشير دو سر "امام على" را دستش بگيرد و فرمان اعدام و قتل مخالفين دربارى را سر دهد. در ايندوره هرچه پشت پرده نهانخانه هاى سياه جمهورى اسلامى گذشته است٬ اين سخنرانى خامنه اى چکيده و پلاتفرم سياست جناح راست براى برون رفت از بن بست کنونى است. بدنبال سخنان خامنه اى امثال سردار فيروز آبادى نيز "هلاکت موسوى" را اعلام کردند. خامنه اى و جناحى که او امروز سخنگوى رسمى آنست ترديدى ندارند که هر ذره عقب نشينى در مقابل موسوى، کروبى و شرکا چيزى از قدرت و حاکميت شان بجا نميگذارد. شايد در اوائل قربانى کردن احمدى نژاد ميتوانست سير رويدادها را کمى تغيير دهد اما در حال حاضر حتى اگر احمدى نژاد را قربانى کنند امکان فائق آمدن به اين وضعيت درهم ريخته حکومتى را ندارند.
زمان به نفع حکومت اسلامى عمل نميکند. در ايران وضعيتى پيش آمده که همه چيز معلق است. نه کسى از خوديها حکومت را برسميت ميشناسد و به تداوم آن اميدى دارد٬ نه کسى در بيرون حکومت تصوير دو سال قبل را از حکومت اسلامى دارد٬ و نه مردم سرکوب شده و به فقر کشيده شده ميتوانند سالها در اين اوضاع منتظر بمانند. وضعيت امروز به هر معنى تغيير ميخواهد. بالائى ها براى تداوم حکومت شان نياز به جراحى بزرگ پيدا کرده اند و پائينى ها راهى بجز سرنگونى و درهم کوبيدن حکومت فقر و اختناق ندارند. فلج همه جانبه حکومت اسلامى قبل از هر کسى خامنه اى را نشانه رفته است. خامنه اى در ميان مردم به منفورترين پديده و در ميان بخشى از حکومتيها به پديده دست و پاگير و خطرناکى تبديل شده است. به همين دليل خامنه اى براى تحکيم موقعيت خود و نظام منحوس اسلامى راهى جز تداوم حمله به مخالفين اعم از حکومتى و غير حکومتى ندارد. همين واقعيت است که موسوى و کروبى را به موضعى انداخته که مستقيما پاسخ خامنه اى را بدهند٬ بعنوان پرچمداران قانونگرائى "قانون" را برسميت نشناسند و "با و بدون مجوز" در ٢٢ خرداد دعوت به راهپيمائى کنند. موسوى و کروبى نيز ميدانند تعرض در اين وضعيت بهترين شيوه دفاع و حفظ خود است و تکيه به نارضايتى مردم ميتواند جانشان را حفظ کند.
وضعيت امروز در بالاى حکومت گوشه اى از پروسه رفتن اينهاست. وقتى وضع بجائى ميرسد که در حساس ترين روز و مناسبت اسلامى و در بالاترين سطح حکومتى نمايش اوباش چرخانى عليه همديگر سازمان ميدهند٬ جامعه در مى يابد که سنگ روى سنگ بند نيست و بايد براى وارد کردن ضربه نهائى آماده شود. جنبش سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى بايد تشديد شکاف درون حکومتى را به فال نيک بگيرد. اين تشديد جدال در بالا انعکاسى از تشديد فشار در پائين است. اينها هرچه متفرق تر و ضعيف تر باشند بنفع ماست. خامنه اى و جناح هارتر رژيم هرچه منفورتر و مستاصل تر باشد بنفع ماست. موسوى ها هرچه بيشتر اداى اپوزيسيون در بياورند و عليه جنايت حکومت شان نق بزنند بنفع ماست. ما تفرقه جنبش اسلامى را بر اتحاد آنها ترجيح ميدهيم. اما يک لحظه نبايد ترديد کرد که هر ذره گشايش سياسى در جامعه محصول مستقيم مبارزه انقلابى در پائين عليه کل حکومت است. يک لحظه نبايد ترديد کرد که اساس جدالهاى اين حکومت برسر حفظ نظام و به تسليم کشاندن مردم است. يک لحظه نبايد ترديد کرد که دو جناح از اساس اسلام و حکومت اسلامى٬ از جنايتهاى هولناک و تاريخ خونبارشان دفاع ميکنند. يک لحظه نبايد ترديد کرد که بدون جمهورى اسلامى هيچکدامشان معنى ندارند. ما قبل از نمايش انتخابات تاکيد کرديم که در ايران بدلائل عينى تکرار ويدئوى دو خرداد ممکن نيست. تاکيد کرديم جناح راست تر حکومت بسادگى قدرت دولتى را دست جناح مقابل نميدهد. تاکيد کرديم حتى اگر موسوى بقدرت برسد از توهم اصلاحات دينى خبرى نيست٬ گفتيم که موسوى تنها تعادلى موقت به چهارچوبى جديد است. گفتيم که موسوى تنها ميتواند "بنى احمد اسلامى" باشد.
مردم تا قبل از مناظره کانديدهاى از فيلتر رد شده تمايلى به شرکت در مضحکه انتخابات نداشتند و اين واقعيت را سران حکومتى از هر جناح اعلام ميکردند. اما مردم با ديدن شکاف بالائيها در جريان تبليغات مضحکه انتخابات فهميدند که ميشود پا وسط اين شکاف گذاشت و کارى کرد. آنها در فرصت کوتاهى وسيعا بميدان آمدند تا عقب نشينى اى به کل نظام تحميل کنند. در روز انتخابات و هفته اول هرچه گذشت٬ اما بدنبال فرمان تهاجم خامنه اى در ٢٩ خرداد و کشتار روز ٣٠ خرداد ديگر تماما ورق برگشت. مردم اينبار قاطع تر به نتيجه رسيدند که تنها راه سرنگونى جمهورى اسلامى و پايان دادن به اين اوضاع است. با فرمان حمله مجدد خامنه اى ديگر مطلقا راهى باقى نمانده است. خامنه اى چه عقب بنشيند و چه در شيپور خونريزى بدمد، پديده اى تمام شده است و پايان خامنه اى سرآغاز پايان جمهورى اسلامى است. اگر براى بخشى از حکومتيها از سر محاسبه و "عقل معاش" فاصله گرفتن از جمهورى اسلامى راه نجات باشد٬ براى مردم مخالف رژيم اسلامى سرنگونى تمام و کمال اين حکومت تنها راه باقى مانده است. خامنه اى ها اين معادله را دريافته اند و پيشاپيش به استقبال آن رفته اند.
طبقه کارگر و جنبش کمونيسم کارگرى نيز بايد قانون بازى را بشناسد چون بسرعت به يکى از مهمترين بازيگران سياست ايران تبديل ميشود. *
٧ جون ٢٠١٠